بسمه تعالی
نقد روانکاوانه ی موسیقی های کوبنده، ریتمیک و سریع
(راک: هارد راک، متال ، هیپ هاپ، پاپ و ...)
نویسنده: دکتر احمدرضا کشاورز
تابستان 1394
مقدمه
اگر مانند جمعیت غالب انسان ها، تمایل به شنیدن موسیقی داشته باشید، به قطع تجربه ی تغییر در حالات روانی و احساسی و همچنین کنش ها و رفتارهای بیرونی خود را در پس شنیدن موسیقی داشته اید؛ اگر چه که شاید تاکنون نسبت به این تغییر حالات و رفتارها چندان نیندیشیده باشید. مغز انسان توسط ناقل های پیام ها، از محیط بیرون و به واسطه ی محرک های بیرونی، پیام هایی را دریافت می کند و این پیام ها عملیات روانی را فرد منجر می شود که وی را به طور ناخودآگاه در فشار انجام واکنش نسبت به این محرک ها قرار می دهد.
موسیقی، صدای مهیب، نور شدید، جاذبه های رنگی، تصاویر متحرک و هر چیزی که با حواس انسان بتواند قابل دریافت باشد، می تواند چنین واکنشی را برانگیزاند. بسیاری از متخصصین در امور مختلف از جمله تولیدات موسیقایی، تبلیغات، ساخت برنامه های رادیویی، تلوزیونی و فیلم های سینمایی و سایر آثار هنری، با عاریه گرفتن چنین دانشی، سعی خود را بر تاثیر گذاری هرچه بیشتر بر مخاطب و ایجاد واکنش ها ی مورد نظر خود داشته اند؛ چنانکه بسیاری از آن ها حتی در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به اهداف خود بر این مبنا نائل آمده اند.
در این نگارشی که پیش رو دارید، سعی بر اینست که عملیات روانی ناشی از شنیدن موسیقی های ریتمیک، کوبنده و سریع و سبک های اینچنین موسیقی را در افراد مورد واکاوی و تحلیل قرار داده؛ و با ذکر اثرات ناشی از آن، کاربردها و بره برداری های مختلف از این موسیقی ها نیز مورد بررسی قرار گیرد که امید است مورد توجه مخاطبان گرامی قرار گیرد.
عملیات روانی ناشی از دریافت پیام در ساختار مغز انسان
متخصصان روانشناسی بر این باورند که عملیات روانی ناشی از پیام های ارسالی به مغز، زمانی تاثیر سریع و مادندگار خواهند داشت که بتوانند دارای بار عاطفی و هیجانی بالایی باشند که این می تواند شامل، ترس، خشونت، شادی، شور و وجد و وحشت و اندوه شدید باشد.
دکتر علی اصغر قائمی سرگروه روانشناسی دانشگاه بابلسر در مقاله ای عملیات روانی ناشی از عناصر نور و صدا در پیام های تبلیغاتی را مورد بررسی قرار داد و با ذکر نمونه هایی تاریخی، چگونگی این تاثیر گذاری ناشی از پیام های تبلیغاتی را از دیگاه نوروسایکلوژیکی بررسی نموده است.
نوروسایکولوژیست ها یا به عبارتی دیگر عصب روانشناسان جهت بررسی این عملیات روانی؛ توجه خود را معطوف بر ساختارهای مغز نموده اند. که بادامه ی مغز یکی از این ساختار هاست. بادامه مغز که از واژه یونانی amygdal به معنی بادام گرفته شده، خوشهای بادامی شکل است که در بالای ساقه مغز، نزدیک انتهای حلقه لیمبیک، قرار گرفته است. در هر یک از دو نیمکره مغز یک بادامه قرار دارد که در طرفین سر جای گرفتهاند ، بادامه مغز به عنوان مخزن خاطرات هیجانی عمل میکند. به همین خاطر است که گفته میشود بدون بادامه مغز هیچ اشکی بر اثر غم ریخته نمیشود.( قائمی، علی اصغر: به نقل از :گلمن ترجمه پارسا، 1380، ص 40).
تحقیقات لودو (1994) یکی دیگر از عصب روالشناسان نیز مبّین این واقعیت است که بادامه مغز دارای آنچنان موقعیتی است که میتواند کل ساختار مغز را تحت کنترل خود درآورد. بر اساس یافتههای او، محرکهای حسی، که از گیرندههای بینایی یا شنوایی صادر میشوند، ابتدا به تالاموس میروند سپس با استفاده از یک سیناپس منفرد، به بادامه مغز میروند. به باور لودو این نوع انشعاب به بادامه مغز اجازه میدهد تا قبل از قشر جدید مخ شروع به پاسخدهی نماید. دلیل اصلی اینکه افراد در موقعیت هایی که تحت تاثیر چنین محرک هایی قرار می گیرند ، عقلانیت و تفکر از آن ها سلب می شوند و واکنشی انجامک می دهند که در حالت عادی از آن ممکن است سرباز زنند همین است.
لودو معتقد است که هرچه قدرت برانگیختگی این بادامه ی مغزی بیشتر باشد، میزان تاثیر گذاری پیام نیز بیشتر خواهد شد. فرانکلین (2002) نیز در بررسی های خود در این مورد نشان داد که در چنین شرایطی افراد به گونه ای عمل می کنند که گویی مغز آن ها فاقد کرتکس است. به باور بلاک من و واکردین (2001) در هیستری جمعی، آدمها به گونهای عمل میکنند که گویی دچار نوعی دیوانگی فراگیر شدهاند.
کینگ تأکید کرده است که صدای مهیب موسیقی، رقص نور و سایر روشهایی که به هنگام تبلیغات انتخاباتی صورت میگیرد شدت واکنشهای هیستریک را به اوج میرساند. کینگ اینگونه اقدامات دستگاه تبلیغاتی امریکا را به اقداماتی تشبیه کرده است که برخی از قبایل ابتدایی افریقا، بر اثر اعتقادات خرافی، بدان مبادرت میورزند. مطالعات مردمشناسان نشان داده است که آن قبایل در برخی مراسم آیینی خود با نواختن مکرر بر طبل، برخی آماجهای خود را تا سرحد کولایس (فروپاشی) روانی پیش میبرند.(قائمی، علی اصغر،1388).
سارجنت، عصبشناسی که مطالعات او در مورد فیزیولوژی تغییر عقیده بر اثر تبلیغات و شستوشوی مغزی اشتهار جهانی دارد، آثار فیزیولوژیکی و مغزی پیامهای تبلیغاتی را مورد تأیید قرار داده است. او تأکید کرده است: اکنون بیش از پیش مشخص شده است که امواج الکتریکی مغز انسان نسبت به محرکات دیتمیک حساس است. از میان عوامل تحریکی میتوان موسیقی و نور را نام برد. حتی در مواردی با بعضی از سرعتهای ریتم مغز، میتوان در کارکرد مغز ناهنجاری ایجاد و حتی میتوان مبادرت به ایجاد حالات انفجاری در مغز کرد (سارجنت، ترجمه بهزاد و صالحی، 1372، ص 157).
مجد (1383) در تحلیلی پیرامون تارانتیسم (اپیدمی هیجانی) معتقد است که علت اصلی وقوع این حالت کاهش کنترل مغز بر اثر فعالیتهای تبلیغاتی است. در چنین شرایطی گروهی از افراد بر اثر شنیدن صدای طبل، آواز، سخنرانیهای تند و هیجانی و یا مبادرت کردن به حرکات تند ریتمیک، کنترل قشر مغزی خود را از دست میدهند و مرتکب رفتارهایی میشوند که در شرایط عادی از آنان سرنمیزند. به باور مجد در چنین شرایطی ممکن است که افراد آماج فعالیتهای مذکور، دچار نوعی جنون شوند. نمونه ای از چنین رفتارهایی را می توان در پارتی ها، دیسکوها و کاباره ها مشاهده نمود.
سروتونین یک ناقل شیمیایی است که اساساً نقش بازدارندهای در رفتار و توجه دارد. ترشح زیاد این ناقل مغزی موجب پدید آمدن ترس، وسواس، خشم فروخورده، غم و افکار خود سرزنشگرانه میشود (گراهام، 1991). ثابت شده است که نشر مستمر پیامهای تراژیک، ترویج ناامیدی، القای بدبینی و ترسیم و تصویر جهان به منزله صحنه مرگ و کشتار و خصومت، موجب افزایش ترشح این ناقل شیمیایی میشود.
افزایش ترشح نورآدرنالین تأثیری متفاوت از ترشح سروتونین برجای میگذارد. افزایش ترشح این ماده موجب برانگیختگی شدید، تکانشگری (واکنشهای انفجاری)، خطرجویی و رفتارهای خشونتآمیز میشود (گراهام، 1991)، به همین سبب، زمانی که عوامل عملیات روانی در پی آن هستند تا مردم یک کشور را علیه نظام سیاسیاشان برانگیزند به دنبال روشهایی میگردند که سطح ترشح این ماده را در مغز آنان فزونی بخشد. سیلبر (2003) معتقد است که بمباران مخاطبان با استفاده از پیامهای حاوی خشونت، کشتار، قتل و نیز با نشان دادن صحنههای خون، غارت و بهرهگیری از رنگهای قرمز و زرد میتواند سطح ترشح نورآدرنالین مخاطبان را افزایش دهدکه در برخی موسیقی های راک اند رول و به ویژه در انواع سبک موسیقی متال با این واقعیت روبرو هستید.. سیلبرهم تأکید میکند که با افزایش سطح ترشح نورآدرنالین، مهار مخاطبان دشوار میشود
رابطه پیامهای هیجانی با ترشح مواد شیمیایی مغز نیز از نظر محققان دور نمانده است. آنان نشان دادهاند که علت اصلی اثرگذاری سریع پیامهای دارای هیجان شدید آن است که بر ناقلان شیمیایی مغز تأثیر انکارناپذیری بر جای میگذارند. مکگاف(زیست روانشناس مشهور دانشگاه کالیفرنیا) معتقد است: «موضوعاتی که ما را هیجانی کنند بهتر و بیشتر به خاطر سپرده میشوند. چون هیجان موجب ترشح مجموعهای از مواد شیمیایی نظیر نورابی نفرین و وازوپرسین میشوند. این مواد مستقیماً بر مغز تأثیر میگذارند(قائمی، علی اصغر،1388).
پیامهای تبلیغاتی بر اندورفینهای مغزی نیز تأثیر میگذارند. سیلبر (2003) معتقد است حکومتهایی که در پی بیتفاوت ساختن مردم خویش در برابر تصمیمات و رفتارهای خود هستند، از آن دسته از شگردهای روانی - اجتماعی استفاده میکنند که موجب افزایش ترشح اندورفینهای مغزی در مردم میشوند. اندورفینها ترکیبات شیمیایی طبیعی مغز هستند که ساختمان مولکولی آنها شبیه مورفین است. این ناقلان شیمیایی به منزله مسکنهای پر اثری عمل میکنند که سطح نشاط و خوشبینی را افزایش و میزان تردید و بدبینی را کاهش میدهند (گراهام، 1991).
به باور آرجل (2002) انتشار پیامهای حاوی شادی و نشاط و نیز برگزاری کارناوالهای شادی موجب افزایش سطح آندورفین مغزی در مخاطبان میشود.هورمونهای ترشح شده از غدد درونریز از حملات عوامل عملیات روانی مصون نماندهاند. تحقیقات نشان داده است که حتی محرکهای زیرآستانهای قادرند بر هورمونها تأثیر بگذارند. منظور از محرکهای زیرآستانهای محرکهایی هستند که در لابهلای محرکهای دیگر گم میشوند و فرد بدون آنکه از آنها آگاه شود تحت تأثیر آنها قرار میگیرد. روانشناسان چنین حالتی را ادراک بدون آگاهی نام نهادهاند. منظور از این اصطلاح آن است که ارگانیزم در برابر محرکهایی از خود واکنش نشان میدهد که به صورت هشیارانه از آنها آگاه نشده است (پروس، ترجمه جعفری و کدیور، 1372).
کشاورز(1393) نیز در تحلیل آسیب شناختی تبلیغات به تاثیر جاذبه های تبلیغاتی از جمله نور، موسیقی و سایر عوامل و اجزای طراحی پیام در ایجاد هیجان های کاذب اشاره نموده و انفعال مخاطب در برابر این پیام ها که همان واکنش خرید است، را مورد توصیف قرار داده است. به زعم وی وجود این جاذبه ها از سبب به حلب توجه به اثر، در یاد ماندن اثرو از همه مهم تر انفعال در برابر پیام ها را سبب می شود و فرد در حالی واکنش خرید را انجام میدهد که نه پولی اضافی برای خرید داشته است و نه اینکه قصد قبلی و حتی فرصت فکر کردن را برای دلیل اصلی خود از خرید نخواهد داشت. جذابیت های بصری تبلیغات، موسیقیهای ریتمیک و هیجانی همراه با آن و با صدای بلندتر از برنامه های تلوزیونی و رادیویی پخش شدن تبلیغات، ناشی از چنین اهدافی برای تاثیرگذاری است.
تاثیرات روانی موسیقی های کوبنده، سریع و ریتمیک
به استناد منابع مذکور چنان که گفته شد مبرهن است که موسیقی هایی که دارای بار هیجانی زیادی است می تواند تاثیرات شدید و سریعی را در فرد منتج شود؛ چنانکه فرد در برابر این موسیقی منفعل بوده و پیش از اینکه فرصتی برای تفکر داشته باشد، واکنش هایی نشان می دهد که حتی ممکن است بعد ها خود از چنین واکنش هایی متعجب شود. این تاثیر گذاری می تواند به همان حدی باشد که فردی مشروبات الکلی یا مواد مخدر مصرف نموده است.
افرادی که درون پارتی ها و مجالس رقص و موسیقی قرار دارند ممکن است دچار چنین وضعیتی بشوند؛ استفاده از حجم بالای صدای موسیقی، استفاده از باندهای کوبنده در مجلس و استفاده از موسیقی محرک و سریع سبب می شود افرادی که در هجوم این محرک های صوتی قرار دارند، واکنش هایی مرتبط و موزون با همین موسیقی را نشان دهند؛ همچنین در این محیط ها استفاده از رقص نور با رنگ های خاص خود، به نوعی محرک های بینایی را نیز فعال نموده و این از خود بیخود شدن را تشدید و به نوعی کاتالیز می کند.
برای تبیین هرچه بیشتر این تاثیرات می توان به استفاده از موسیقی های دارای بار هیجانی در جبهه های نبرد و یا در ورزشگاه ها اشاره نمود که تبعات آن می تواند از خودگذشتگی بیش ازحد، خودکشی، تخریب اماکن و یا هجوم باشد.
نمونه ای دیگر از تاثیرات موسیقی بر روان انسان ها را می توان در واکنش افراد در حین رانندگی جستجو نمود، فرد جوانی که موسیقی سنتی و محلی مانند موسیقی مرحوم بنان یا شجریان را در حین رانندگی گوش می کند با فردی که در حال گوش کردن موسیقی پاپ غربی چون مایکل جکسون و یا مادرن تاکین است و یا مشغول گوش کردن موسیقی راک به سبک های متال است متفاوت رانندگی خواهند کرد و تا حد زیادی در نحوه ی رانندگی وی و در افزایش ناهنجاری های فرد تاثیر گذار خواهد بود.
موسیقی راک بر خلاف موسیقی سنتی که می تواند شخصیت عرفانی، آرام و معقولی را سبب شود، رفتارهای فرد را می تواند به صورت خشونت آمیزی تغییر دهد چنانکه تمایل به خشونت، قتل، ناهنجاری و سایر معضلات اجتماعی و اخلاقی را افزایش دهد. صدای خشن گیتار، کوبش محکم طبل ها و ریتم های سریع و گاهی قطع و وصل شدن پیوسته ی آن، رفتارهایی این چنین را نیز تلقین می کند چنانکه فرد قید و بند های پیشین را کنار نهاده و تحت تاثیر محرک های خشونت آمیز بیرونی، دست به ناهنجاری و خشونت و تجاوز می زند. تکرار مداوم چنین هجمه ای از چنین پیام هایی، می تواند به شکل گیری شخصیتی با این صفات برای تمام عمر فرد منتج شود.
بارها دیده شده است که افرادی که از چنین موسیقی هایی متنفر بوده اند، پس از چندین مواجهه با آن چنان گرفتار و وابسته به آن شده اند که تمامی رفتارهای اجتماعی شان را تحت تاثیر قرار داده است؛ از شیطان پرستی گرفته تا تمایل به ارتباط جنسی با هم جنس و خشونت و غیره. می توان گفت این وابستگی یا اعتیاد آور بودن نیز ناشی از همان علمیات روانی مغز است که در بخش نخست و از دیدگاه نوروسایکولوژیست ها بدان اشاره شد. این اعتیاد حتی به گونه ای پیش می رود که تمایل به استفاده از مواد مخدر و مشروبات الکلی را در افرادی که به این موسیقی ها گوش می کنند، افزایش می دهد.
از دیدگاه بسیاری سبک موسیقی متال و انواع زیر شاخه های آن که در مجموعه در نشات گرفته از موسیقی راک غربی هستند، به دلیل تبعاتی که به دنبال دارد، مبتذل ترین نوع موسیقی به شمار می رود.
بدین گونه یکی از راهکار هایی که می تواند برای تهاجم فرهنگی به کشوری استفاده نمود، رواج موسیقی هایی با چنین سبکی است که می تواند به مرور با تغییر حالات روانی افراد، نوع تعاملات اجتماعی آن را تغییر داده، نگرش و ارزش هاو باور های آن را نیز دستخوش تغییر نموده و با افزایش ناهنجاری های فردی و اجتماعی، و از هم گسیختن فرهنگ جامعه، با ایجاد فضایی آنومیک به اهداف پنهان ایدئولوژیک خود در زمینه های فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی دست یابند.
در میان سبک های موسیقی راک، موسیقی هارد راک، متال و هوی متال از خشن ترین و مبتذل ترین موسیقی ها به شمار می روند؛ اگر چه که می تواند شباهت های زیادی با یکدیگر داشته باشند؛ همچنین موسیقی هیپ هاپ و رپ نیز اگرچه چنین خشونتی را ممکن است درون خود نداشته باشند، اما القای فضای سرد و بی روح و نوعی بیگانگی را می توان در درون آن جستجو نمود. این موسیقی نیز در ایران رواج زیادی داشت چنان که در برنامه های تلوزیونی نیز خوانندگان و بازیگران مطرح، موسیقی رپ را ترویج نموده اند. موسیقی ترنس نیز از موسیقی هایی است که با ریتم شاد و سرع خود می تواند عملیات روانی مغز را منجر شود. خاستگاه این موسیقی ها به طور عمده در بریتانیا و ایالات متحده آمریکا بوده است که در نواحی مختلف جهان و در بین نژاد های مختلف گسترش پیدا کرد.
استفاده از مجموعه درام(طبل ها)، کیبورد، ویولون، گیتار الکتریک و گیتار بیس و درامز و پیانو از سازهای معمول مورد استفاده در این موسیقی ها هستند؛ البته لازم به ذکر است که شاید بیشترین تاثیر روانی مخرب در این موسیقی ها، استفاده از گیتار یا صدای خشن، گیتار الکتریک، ریتم گیتار بیس، و طبل های کوبنده و ریتم های جاز است که محرک های شنوایی را آنگونه که در عملیات روانی اشاره شد، افزایش داده و به مغز افراد از طریق ناقل های شیمیایی ارسال می کند.
برای دریافت عینی چنین توصیفی می توانید سبک آرایش موها، خالکوبی ها، رنگ و شدت نورپردازی ها، حرکات بدن و کلمات و جملات به کار گرفته شده در اشعار و دکلمه های خوانندگان و رقصنده ها را در هنگام اجرای چنین موسیقی هایی در کنسرت ها و ویدئو ها بررسی نمود که از دیدگاه ساختارگرایی نیز در نظامی هماهنگ با نوع موسیقی و تاثیرات روانی آن به کار گرفته می شود.
جمع بندی و نتیجه گیری
چنان که مستند شد محرک های صوتی و نوری به هر تریبت به اسرال ناقل های شیمیایی به مغز انسان می تواند انسان را در وضعیتی قرار دهد که از منفعل شده و حرکت غیر ارادی و ناخودآگاه از خود بروز دهد که به مرور زمان و در اثر تکرا می تواند تاثیرات دایمی بر افکار و رفتار فرد در جامعه داشته باشد و بدین گونه می توان از یک سو واکنش های دلخواه را در افراد جامعه پدید آورد و از سویی می توان ساختار اجتماعی جواع را با استفاده از ترویج موسیقی های خاص و یا هر جاذبه ای که دارای بار هیجانی باشد، تغییر داد. موسیقی های کوبنده و ریتمیک غربی با سازهایی چون گیتار های الکتریک و درام و غیره این عملیات روانی را در مغز افراد منجر شده و این عملیات روانی که به نوعی اعتیاد آور می باشد به مرور زمان می تواند روحیات، نگرش ها، ارزش ها و باور های فرد و در نهایت رفتارهای اجتماعی فرد را تحت تاثیر خود قرار دهد؛ چنانکه می توان در انواع تبلیغات و برای سلب عقلانیت و تفکر افراد و تقلیل اندیشه ی آن ها از چنین محرک هایی استفاده نمود.
اشاره به سبک های موسیقی راک و زیر شاخه های آن ها، به دلیل وسعت و گستردگی و تنوع در اجراها و سازهای مورد استفاده از ظرف این مقاله خارج بوده و سعی این مقاله بر این بوده است که با نقد روانکاوانه ی موسیقی های کوبنده و ریتیمیک و سریع، از دیدگاه نوروسایکولوژیکی و با بهره گیری از نظریات افرادی چون لودو، فرانکلین، سارجنت، دکتر مجد و غیره، عملیات روانی ناشی از شنیدن این موسیقی ها را مورد توصیف قرار داده و با ذکر نمونه هایی از این موسیقی ها چون موسیقی های راک و به ویژه هارد راک و متال و هوی متال ، تاثیرات روانی ناشی از آن ها را بر مخاطب مورد واکاوی قرار داده و بدین گونه تبعات و معضلات ناشی از ارایه ی چنین آثار هنری بر ذهن و روان افراد در جامعه تشریح شود که امید است مورد توجه واقع شده باشد.
منابع
· قائمی، علی اصغر(1388)؛ آثار روانی و مغزی تبلیغات، بابلسر، دانشکده ی روانشناسی.
· کشاورز، احمدرضا(1392)؛ مبانی آسیب شناسی تبلیغات، مشهد: انتشارت سخن گستر.
· مجد، تیموری،دکتر میر محمد (1383)؛ روانشناسی؛ تهران.
· سارجنت، ویلیام(1372)، فیزیولوژی برگشت از عقیده ی سیاسی: شستشوی مغزی؛ ترجمه ی فرخ سیف بهزاد، ایراندخت صالحى. تهران: نشر صدوق.
· گلمن، دانیل(1380)؛ هوش هیجانی؛ ترجمه ی نسرین پارسا. تهران: انتشارات رشد.